جدول جو
جدول جو

معنی ذات مغول - جستجوی لغت در جدول جو

ذات مغول
(تُ مِغْ وَ)
فرس ذات مغول، اسپ پیشی گیرنده
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تُ مَنْ وَ)
یقال بغاه اﷲ ذات منور، ای ضربه او رمیهً تنیر فلاتخفی علی احد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(تُ سِ)
ابرق ذات ماسل، قال الشمردل بن شریک الیربوعی و کان صاحب شراب:
شربت و نادمت الملوک فلم اجد
علی الکأس ندماناً لها مثل دیکل
اقل ّ مکاساً فی جزور و ان غلت
و اسرع ایضاحاً و انزال مرجل
تری البازل الکوماء فوق خوانه
مفصّله اعضأها لم تفصّل
سقیناه بعد الرّی حتی کأنما
تری حین امسی ابرقی ذات ماسل
عشیه انسینا قبیصه نعله
فراح الفتی البکری ّ غیر منعل
لغت نامه دهخدا
(تُ)
قریه ای به شرقیۀ مصر
لغت نامه دهخدا
(تُ غِ)
ابن موسی گوید موضعی است میان یمامه و نباج و میان آن و نباج دو منزل است و آن در اول بنی کلیب بن یربوع را بود و سپس به بنونمیر منتقل گردید. وعمرانی آورده است که ذوغسل (؟) قریه ای است بنوامری ٔالقیس را در شعر ذی الرمّه آنجا که گوید:
واظعان طلبت بذات لوث
یزید رسیمها سرعاًو لینا
انخن جمالهن ّ بذات غسل
سراهالیوم یمهدن الکدونا.
و ابوعبیداﷲ سکونی گوید آنکس که از نباج به یمامه رفتن خواهد باید از اشی ّ بذات غسل رود و آن نخست بنوکلیب بن یربوع رهط جریر را بود و اکنون نمیر راست. و از ذات غسل تا امره قریه ای است. و حفصی راست:
بثرمداء شعب ٌ من عقل
و ذات غسل ما بذات غسل .
و بدانجا بستانی است که به ذات غسل معروف است
لغت نامه دهخدا